روز 24مردادماه سال 94پدر جواني 18ساله نزد مأموران پليس پيشواي ورامين رفت و گفت چند داعشي پسرش را ربودهاند. او گفت: در خانه بودم كه يكي از همسايهها آمد و گفت چند جوان كه سر و صورتشان را پوشانده بودند درحاليكه چاقو و قمه در دست داشتند، پسرم را به زور با خودشان بردهاند. او گفت مردان نقابدار ادعا ميكردند داعشي هستند.
با اين شكايت، تحقيقات پليس براي شناسايي آدمربايان آغاز شد. از همان اول مشخص بود كه داعشي در كار نيست و آدمربايان براي ترساندن طعمهشان به دروغ خود را تروريست معرفي كردهاند. در همين حال شاكي بار ديگر نزد مأموران رفت و گفت فرد ناشناسي با او تماس گرفته و براي آزادي پسرش 300ميليون تومان باجخواهي كرده است.
مرد غريبه گفته بود همه پولها بايد نقد باشد و از سويي، پليس هم نبايد در جريان اين گروگانگيري قرار گيرد. تجسسها در اينباره ادامه داشت تا اينكه كارآگاهان به اطلاعاتي دست يافتند كه نشان ميداد پشت پرده اين آدمربايي معلم جواني قرار دارد. به اين ترتيب وي رديابي و معلوم شد كه با همدستي 4نفر از دانشآموزانش پسر ربوده شده را در باغي زنداني كرده است. با محاصره اين باغ، آدمربايان دستگير و گروگانشان آزاد شد.
- ماجرا از زبان گروگان
پسر ربودهشده درباره آنچه در 2شبانهروز اسارت بر او گذشته بود، گفت: آدمربايان مرا در اتاقكي زنداني كردند. آنها لباسهايم را از تنم بيرون آورده بودند و حتي به من آب و غذا هم نميدادند. من 3سال شاگرد آقامعلم بودم و فكر نميكردم او بهخاطر اختلاف حساب با پدرم اين بلا را بر سرم بياورد.
- اعترافات آقامعلم
معلم جوان كه چارهاي جز بيان حقيقت نداشت، اعتراف كرد كه براي گرفتن طلب ميليوني خود نقشه اين آدمربايي را طراحي و با كمك دانشآموزانش اجرا كرده است. او گفت: 7سال بود كه تدريس ميكردم و با دانشآموزان رابطه خوبي داشتم. پسر مرد نمايشگاهدار هم دانشآموز من بود. او به اين بهانه كه برايم ماشين ميخرد 60ميليون تومان از من گرفت ولي نه ماشين به من داد و نه پولم را. يكسال و نيم براي پس گرفتن پولم تلاش كردم اما وقتي فايده نداشت نقشه آدمربايي را كشيدم.
دانشآموزان نميدانستند كه ماجرا اختلاف مالي است و فكر ميكردند قرار است بهخاطر مسائل ناموسي اين كار را انجام دهيم كه با من همراه شدند.با اعترافات اين مرد، پرونده اين گروگانگيري عجيب با صدور كيفرخواست به دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد.
- در دادگاه
در جلسه محاكمه كه صبح ديروز در شعبه چهارم به رياست قاضي اصغر عبدالهي برگزار شد، معلم جوان در دفاع از خودش گفت: من همه مسئوليت گروگانگيري را بر عهده ميگيرم. من مدتي قبل با دانشآموزانم درخصوص اختلافي كه با شاكي داشتم صحبت كردم و پيشنهاد دادم كه پسرش را بدزديم تا از اين طريق بتوانم با او تسويه حساب كنم. دانشآموزانم هم من را همراهي كردند. اما اين كار از اول اشتباه بود. حالا كه شروع سال تحصيلي است من نميتوانم سر كلاس بروم و به جاي مدرسه به دادگاه آمدهام و اين موضوع برايم عذابآور است.
- توبه كرديم
در ادامه، ساير متهمان كه در زمان وقوع جرم 17سال داشتند و با قرار وثيقه از كانون اصلاح و تربيت آزاد شدهاند، در جايگاه ايستادند و ضمن ابراز پشيماني از كاري كه كردهاند از شاكي و قضات دادگاه خواستند كه آنها را ببخشند. يكي از آنها گفت: من خيلي به معلممان علاقه داشتم و وقتي از مشكلش باخبر شدم تصميم گرفتم در گروگانگيري با او همراه شوم. اما نميدانستم كه گرفتار ميشوم. در مدتي كه در كانون بودم از اشتباهم توبه كردم.
متهم ديگر گفت: من فكر ميكردم ماجرا ناموسي است. به همين دليل وارد اين ماجرا شدم. اما اشتباه كردم. سومين متهم نيز گفت: اگر ميدانستم ماجرا بهخاطر پول است دخالت نميكردم. من آن زمان شاگرد ممتاز بودم اما از درس و مدرسه جا ماندم و بيدليل سابقهدار شدم.
در ادامه جلسه محاكمه نماينده حقوقي كانون اصلاح و تربيت، رفتار متهمان را در زماني كه در كانون نگهداري ميشدند، خوب دانست و گفت: آنها توبه كردهاند و از كارشان پشيمان هستند. از شاكي و قضات دادگاه تقاضا ميكنم كه آنها را عفو كنند. در پايان اين جلسه قضات دادگاه براي تصميمگيري وارد شور شدند.
نظر شما